خبرنگاری که تأمین نباشد، خبرنگار نیست!
روزت مبارک عادل، شب بخیر مزدک
شهرام اصغری
در روز خبرنگار، از
رئیس جمهور تا شهردار، وزرا و مدیران با خبرنگاران عکس یادگاری میگیرند و مقابل
دوربینها مصاحبه میکنند و هدیهای میدهند یا نمیدهند تا این چنین روز خبرنگار
برای اهالی قلم و رسانه مبارک شود! با این تفکر و نگاه به خبرنگاران نه کشور اصلاح
میشود و نه خبرنگاران!
اگر میخواهیم سرعت حل مشکلات کشور شتاب بگیرد، باید رسانهها و
خبرنگاران حرفهای داشته باشیم و اینطور نباشد که منابع قوی و قانونی برای ادای
حقوق این قشر زحمتکش نداشته باشیم و هر کس بنا به شرایط و نیاز خود بخواهد دستی به
جیب کند و برای آنها حقی (صدقهای!) در نظر بگیرد!
آقای روحانی!
آیا خبر دارید از سال ۹۲ تاکنون خبرنگارانِ چند روزنامه یا
سایت و خبرگزاری بیکار شدهاند و آنها چطور گذران زندگی میکنند و چه منبع درآمدی
دارند؟!
آیا قبول دارید خبرنگار یا نویسندهای که امکانات اولیهی
زندگیاش تأمین نباشد نمیتواند بهصورت حرفهای به وظیفهاش بپردازد و گزارشها و
اخبار او دردی از جامعه، دوا نمیکند؟
آقای رئیس جمهور!
دولتها تا چه حد از انجمنهای صنفی خبرنگاران یا خانهی
مطبوعات و ... حمایت میکنند؟
در دانشگاههای ما تا چه میزان به رشتههای علوم ارتباطات بها
داده میشود و چند استاد برجسته در این حوزه تربیت شدهاند؟
پذیرش دانشجو در رشتههای خبرنگاری و روزنامهنگاری به تعداد
انگشتان چند دست است و اصلاً آیا در آینده برای همین تعداد هم شغلی وجود دارد؟!
آیا میدانید در دولتهای قبلی به قشر خبرنگار بهتر توجه میشد
و لااقل در روز خبرنگار همهی خبرنگاران را با یک چشم نگاه میکردند با اینکه وعدهی
اینترنت رایگان هم نمیدادند؟!
رییس قوه قضاییه اخیرا گفته «تمام تلاش ما آن است که شخص قاضی
محترم که محور دستگاه قضایی است، از هر جهت تامین شود.» رئیسی تاکید کرده «باید
دست قاضی شجاع نفوذناپذیر که فقط خدا و قانون را میبیند و بدون توجه به اصحاب ثروت
و قدرت بر مبنای حق و عدل رأی میدهد، در مقابل همه مردم بالا برد و او را مورد
تشویق قرار داد».
یک خبرنگار هم باید در مورد داشتن امکانات اولیهی یک زندگی
معمولی تأمین باشد تا بتواند به صورت حرفهای در این کار سخت فعالیت کند. همانطور
که مهران مدیری در سریال هیولا تأکید میکند، یک معلم هم برای تأمین مسکن، دارو و
... ممکن است شرف و وجدان خود را زیر پا بگذارد و البته که کار درستی نیست.
مطمئن باشیم بدون داشتن رسانههای حرفهای و سالم و بدون تربیت
خبرنگاران نخبه و مستقل، رشد کشور شتاب نخواهد گرفت و خیلی از واقعیتها و مسائل
پشتپرده همچنان برای عموم فاش نخواه شد! مخصوصاً که در روز روشن فردوسیپورها را
خفه میکنیم یا مزدک میرزاییها را آگاهانه فراری میدهیم و...
روزت مبارک عادل، شب بخیر مزدک! تو باید
میماندی و میپوسیدی یا با آقایان کنار میآمدی...
خبرنگار عزیز روزت مبارک
شب و روزت مبارک!
شهرام اصغری (کارشناس مطالعات فرهنگی و رسانه) در یادداشتی نوشت: مردم ایرانزمین در طول سالیان گذشته با وجود انبوه مشکلات رسوم و سنتهای مربوط به نوروز را پاس داشتهاند.
بالاخره سال ۱۴۰۰ هم از راه رسید و آنهایی که از کرونا، جنگ، گرانیها، از حوادث، تصادفهای مختلف و… جان سالم بهدر بردند حالا میتوانند برای زندگی در سال جدید و سدهی پیشرو امیدوار باشند و برنامهریزی کنند.
با وجود تمام مشکلات مردم بهصورت خودجوش فرارسیدن بهار زیبا را جشن میگیرند اما زورگویان و جنگجویان تلاش میکنند دنیا را در مشت خود بگیرند و همهچیز را برای خود میخواهند و به کشورهای ضعیف هم رحم نمیکنند و مانع شادی و خوشی مردم میشوند. با اینحال مردم در اوج مشکلات و گرفتاریهای خود دلخوش به زیباییهای بهار هستند تا مشکلات خود را بهدست نسیم فرحبخش فصل نو بسپارند و روزنههای امیدی برای زندگی بجویند.
سفرههای هفتسین که مادربزرگهای ما میچیدند، بهانه و دلیلی بود برای زندگی با وجود هزاران مشکل، جنگ جهانی، حمله مغولها، وبا و بیماریهای مختلف، جنگ تحمیلی، فقر تحمیلی، استعمار و… که هیچکدام نتوانست در فرهنگ و سنت نوروز خللی ایجاد کند و مردم ایرانزمین در طول سالیان گذشته با وجود انبوه مشکلات رسوم و سنتهای مربوط به نوروز را پاس داشتهاند.
در سالی که گذشت؛ پدران و مادران، استادان، جوانان، پیشکسوتان و سرمایههای بسیار خوبی را از دست دادیم. سال بسیار سخت و جانکاهی را گذراندیم و در اوج تحریمها نفس خیلی از عزیزانمان در سینههایشان حبس شد و مقابل چشمان ما دیده فرو بستند و نتوانستند دوام بیاورند، اما با تمام این اوصاف ایرانیهای اصیل در پاسداشت سنتهای نوروز باستانی کم نمیگذارند و هرکدام با توجه به بضاعت خود به استقبال بهار و سرسبزی نوروز میروند.
با اینکه دیگر نمیتوانیم از پشت بامها شال آویزان کنیم و عیدی بگیریم، اما میتوانیم از راه دور از سفرهی هفتسین کوچک خود در آپارتمانهای تودرتو عکس بگیریم و برای همدیگر بهاشتراک بگذاریم. دیگر جمع شدن دور کرسی و شنیدن قصههای پدربزرگ و مادربزرگ منسوخ شده است، اما همچنان میتوانیم به یاد و خاطرهی این عزیزان، اشعار حافظ و سعدی را برای هم ارسال یا استوری کنیم.
نوروز امر دولتی یا بخشنامهای نیست که مردم در اجرای مراسم آن وسواس به خرج دهند! نوروز موروثی برجایمانده از آباء و اجداد ماست که در سختترین شرایط نیز فرهنگ آن پاس داشته میشود و مردم اجازه نمیدهند مشکلات و کاستیها باعث از بینرفتن آداب و سنن مربوط به نوروز شود و اینگونه است که فرهنگ و آداب نوروز باستان همچنان زنده است و زنده میماند.
https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1055240
شهرام اصغری (کارشناس مطالعات فرهنگی و رسانه) این سوال را از مسئولان مطرح میکند که: آیا شیوهی مدیریتی و عملکرد ما در دانشگاه، محل کار و بازار درست است و اگر درست نبوده، آیا فردای قیامت ما را محاکمه و بازخواست نمیکنند؟ چرا ما تا اینحد بیتفاوت شدهایم؟!
به حاشیهراندن افراد مستعد و دلسوز و فراری دادن آنها از عرصههای خدمت و فعالیت و سپردن تریبونها و پستهای مهم به افرادی که تخصص لازم ندارند، باعث بروز و ظهور بحرانهایی میشود که قبلأ خیلیها در این رابطه هشدار میدادند اما متأسفانه امروز همه درگیر آن هستیم و عوارض آنرا بهعینه میبینیم و با آن دستوپنجه نرم میکنیم یا اینکه نظارهگر و غرق ناهنجاریها هستیم و میبینیم کهتر و خشک باهم میسوزند و دود آن به چشم همه میرود!
وقتی یک استاد و متخصص مسائل و بحرانهای اجتماعی خود گریز و پناهگاهی جز نیستی و فنا نمییابد و تسلیم افسردگی و مشکلات روحی میشود، باید عمق فاجعه را خواند. بنابراین نباید بپرسیم چرا بحرانهای اجتماعی تا این حد زیاد شدهاند! چون در برخی امور حساس کار دست کاردان نیست و متأسفانه یا مغزها را فراری دادهایم با اینکه خیلی از افراد متخصص را منزوی و گوشهگیر کردهایم که با این رویه ساختن و آباد کردن وطن کاری بس دشوار خواهد بود.
هنر مدیریت در جذب افراد مستعد و متخصص است و تا چه زمانی مردم بیگناه ما باید چوب این برخوردهای سلیقهای را بخورند، معلوم نیست! دیگر در هر کوچه و خیابان میتوان عوارض سوءمدیریتها را دید. آیا از این همه تجربهی تلخ نباید درس بگیریم؟
تا کی جنگ قدرت و ثروت؟ چطور این ثروتهای حرام و بادآورده از حلقوم برخی پایین میرود وقتی میبینند کودکی با آن سر و وضعاش، وسط زمستان دنبال یک لقمه نان از زبالههای رنگارنگ این شهر شلوغ است!
آیا من و شما در سرنوشت این کودک نقشی نداریم؟ آیا در مملکت امام زمان (عج) نباید از خودکشی و افسردگی همنوع خودمان احساس مسئولیت و شرمندگی کنیم؟ مردم که رسماً اعلام کردند دیگر به هیچ گروهی اعتماد ندارند و تو برای ۱۴۰۰ و بستن تیمت نقشه میکشی آن هم در بحبوحهی جنگ کرونای بیرحم و منحوس؟! بیا و حال امروز مردم را دریاب برادر…
آیا شیوهی مدیریتی و عملکرد ما در دانشگاه، محل کار و بازار درست است و اگر درست نبوده، آیا فردای قیامت ما را محاکمه و بازخواست نمیکنند؟ چرا ما تا اینحد بیتفاوت شدهایم؟!
بگذریم از این دنیا که شورای حل اختلاف محله شلوغ است و آن افسردهی بیمار! نایی ندارد تا حق خود را بستاند اما آیا فردای قیامت هم به این پرونده رسیدگی نمیکنند؟!
واقعأ چرا در کشوری که بیش از سایر کشورها دم از مسلمانی میزنیم اینگونه چشممان را به معاد، عدل و قیامت میبندیم و فقط به خودمان و ثروتهای بادآورده و فریبندهی این دنیا فکر میکنیم؟ نکند چشمانمان از بس کور شدهاند، نمیبینیم که نمیبینیم!؟
بیکار کردن یک مدیر یا استاد دانشگاه عواقبی دارد که آثارش دیر یا زود برای همه در این شهر شلوغ و بزرگ نمایان میشود و اگر تو واقعأ مدیر هستی باید هنر جذب سرمایهها و استعدادهای این مرز و بوم را داشته باشی و تمرین کنی و بتوانی حتی نیروهای سرکش را نیز مهار کنی تا جامعه و کشور اینچنین آسیب نبیند. اما تو هنوز هم به آثار عملکردت بیتفاوت هستی و فقط به حفظ صندلی ریاست فکر میکنی و تمام.
به وحدانیت خدا قسم، هر چراغ قرمزی که رد میکنی یا غیرقانونی به خط ویژه میزنی در دوربین لایزال و ابدی ثبت میشود و هیچ افسر و سرداری هم نمیتواند آن را پاک کند. دلت را به این زندگی ماشینی و فریبنده خوش نکن برادر! تمام رفتار، گفتار و عملکرد تو حساب و کتاب دارد و زمانی میرسد که هیچ «قاضیای» به احترام تو بلند نمیشود و فقط دستان خودت علیه تو شهادت میدهند و تو آنگاه خود را درمانده و اسیر زیادهخواهیهایت میبینی و حسرت میخوری.
با تو هستم!
تو که هر روز پنج نوبت تلاش میکنی به آسمان متصل شوی، تو که در هر تریبونی چند آیه و سوره میخوانی و دلت پاک است؛ چرا تا دوباره زرق و برق زندگی را میبینی و پای ماشین، ملک، دلار، ویلا و کانادا بهمیان میآید، ناگهان ریسمانها را رها میکنی و هیچ نمیبینی؟! چرا دیگر این اتصالها دوام ندارند؟
کجای کاری برادر؟ چه میخواهی از این دنیا؟ چرا از مرگ و قیامت نمیترسی؟ تو را چه شد و چه بر سرت آمد که بیتفاوت از کنار سطلهای زباله رد میشوی و خم به ابرو نمیآوری؟
دنیا به کجا میرود و تو در کدامین نقطهای و چه دنیایی برای خودت متصوری با ویرانی دنیای خیلی از این کودکان، جوانان، مدیران، استادان و…
آیا ساختن چنین دنیایی به قیمت ویرانی دنیای دیگران ارزش دارد؟
آیا تو قدرت آنرا داری که دوربینهای لایزال ابدی را نیز مثل پروندههای فلان شعبهی دادگاه گموگور کنی یا فردای قیامت و پس از محاکمه مرخصی بگیری و همه را بخری؟
نعوذبالله اگر تا این حد در خودت قدرت و ارادهی قوی میبینی که خداوند و آفریدگار این زمین و کهکشانها را هم دور بزنی و بفریبی، مشکلی نیست! بههمین شیوهی انسانیتت! ادامه بده، درغیر اینصورت کمی آرام باش و تند نرو و به خودت بیا و تا این حد سرمست مقام و ثروت نباش که همه به تار مویی بندند!
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
ایلنا:
https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1034167